حامدحامد، تا این لحظه: 10 سال و 10 ماه و 2 روز سن داره

قشنگترين نعمت خدا

بازيگوشي ها و حرف زدن هاي 11ماهگي

1393/3/22 16:19
نویسنده : باباو مامان
312 بازدید
اشتراک گذاری

ماشاالله ماشالله خيلي باهوش تر وشيطونتر شدي يادگرفتي وقتي آقاجون را ببيني آقا آقا كني يا وقتي مامان بزرگ را مي بيني بهش ميگي ننه ...قبلا وقتي اذان يا قرآن ميخوندم ميخنديدي و دست وپا ميزديخندونک ولي الان تا الله اكبر اذان راميشنوي ميخندي و ميگي آداه يعني الله....

خيلي خيلي هم حرف گوش كن هستي تا يكي بهت ميگه نكن يانه نه نه تو هم اون كار راانجام نمي دي .....ازيك ماه تاحالاوقتي  ازت مي پرسيم زبونت كو بيرون مياري وچشمات كو چشمات رامي بندي تازگيا هم وقتي بهت ميگيم شكمت كو شكمت راباد ميكني.......

خيلي خيلي بيرون رفتن رادوست داري وتاميبيني يكي لباسش راميپوشه ويا چادرروي سرش مي اندازه شروع به دست وپازدن ميكني ودستات رامياري بالا وميگي دد واگه اون موقع از پيشت بريم ميزني زير گريهگریه

بقيه ي بازيگوشيهايت راباعكس نشان ميدم....

 

سبد لباسها جاي خوبي براي بازي كردن هست...

يك روز هم عروسك دوران كودكي خاله را كه خيلي دوستش داري از دست من گرفتي وبرايم زبون درآوردي يعني ديدي ازدستت گرفتم...

واينجا هم داري به همون عروسك نون وسبزي ميدي واز خوشحالي آوازميخوني ....

وحالا حامد خاله قزي ميشود....

ودر آخر ماجراي رفتن حامد داخل لباس شويي .....

اطراف رانگاه كنم تاماماني نيومده برم....

واي چقدر تاريكه....

ولي ميرم...هم فالست وهم تماشا....

ودر آخر ...واي واقعا ترسناكه ماماني بيا كمك مرا از لباسشويي دربيار...

 

پسندها (4)

نظرات (0)