حامدحامد، تا این لحظه: 10 سال و 9 ماه و 12 روز سن داره

قشنگترين نعمت خدا

اوايل روزهاي بيست ودو ماهگي

1394/2/5 20:26
نویسنده : باباو مامان
456 بازدید
اشتراک گذاری

ديگه تقريبا آخر بعضي كلمات راميگي مثلا لام يعني سلام بي يعني خوبي حرف سين وشين وخ را هنوز نميتوني تلفظ كني به آشغال ميگي آتغال واگه جايي ديدي برميداري وتوي سطل ميندازي اگر هم تو سفره پهن كردن بهت وسيله اي ندم كه بياري سر سفره قهر ميكني خيلي شيطون وباهوشتر شدي همه ي حرفاي اطرافيان را ميفهمي به سيب ميگي بيب واگه اسم يه چيز راندوني ميگي ازاينا ....خاك بازي وآب بازي رادوست داري وروزهاي جمعه كارت همينه من هم برات ماسه ميريزم تابازي كني هرموقع هم ميايم بيرون اگه از يك فضاي سبزي رد شديم ميگي تاب تاب فكرميكني همه جا تاب داره به بريم هم ميگي مير به امير علي هم كه پسر عمه ات است ميگي امير اسم بابايي راهم صدا ميزني وميگي ايمان...اين ماه هم زياد ازت عكس نگرفتم..

ازاينكه آناناس راباچنگال گيرش انداختي خوشحالي....

سم پاش كوچولوي من....

خيلي نماز خواندن رادوست داري ونيم ساعت قبل اذان جانماز راازروي ميز كامپيوتر برميداري ونماز ميخواني وسلام ميدي وبعد جانماز راجمع ميكني وميذاري سر جاش....

پسندها (1)

نظرات (0)